امیرحسین توکلی
آینه

آینه

  

یـه نــفــر تــو آیـنـه آواره شـده
اینی که زل می زنه تو چـشم من
اومــده تـنـهـایـیـاشــو بـــبـــره
اومـده واسـه یـه جـنـگ تن به تن

مرد ـ تـــوی آیــنــه شـکـلـه مـنـه
اون مـنـه قــدیـمــیــه بــچـگـیـام
اون منه ساده ی پاک بی کـلک
اون منه قبل همین خـستـگـیام

اومده تـا خـودشو پـس بگیره
از نگاه خیس شب هـای بلند
می گه رو لبای من غصه نریز
چشمتو ببند شبیه مـن بخند

لـبـشـو نـزدیـک لبـهـام مـیـاره
داره بـه تـنـهـایـیام سـر میـزنه
تو چشام زل زده دیـونه شـده
یـه دفـه بـه سـیـم آخـر میزنه

سـرشـو مــیـکـوبـه تـو اتـاق ـ مـــن
می خواد از شیشه ی آینه بـگـذره
پـر ـ خـون شـده اتـاق ـ هـر دومون
اونــور ـ آیـنــه  بــمــونــه  بــهــتــره

اونـور ـ  آیـنـه  بـمـون  ایـنـجـا  نــیـا
اینجا هیچی مـث اون قدیما نـیـس
دیـگـه بـی خـودی بـهـم پـیله نـکن
دیـگـه بسمـه بـبـر صداتـو! هـیس!

مرد ـ تــوی آیــنــه چـنــد تـا شــده
ولـی مـن تـو ایـن اتـاق تـنـهـاتــرم
کاش بشه خیال من واقعی شـه
کـاش بـشـه اونـور ـ آیـنـه بـــپــرم

 امیر حسین توکلی

 

 | 

نظرات کاربران

 |