وقتی نگاهت میکنم
من آدمي هستم كه توي هر منجلابي گير نميكنم ! هرجا كه ميرم اول روغن ميريزم براي لغزندگي ... دير به دير ميام اينجا ، زود به زود ميام وبلاگ ...
wW.Man-O-Delakam.PersianBlog.Ir
هر دست بسته اي حق داره توي ته ته نا اميديش به كمك روياش خودش رو از واقعيت نجات بده .... نه ؟؟؟؟؟؟ شما ، شما آقاي ويهان شريف پور ، شما حق اين دست بسته رو گرفتيد ، بطوري كه اون رو جلوي كس و كارش هو كرديد ، طوري هوش كرديد كه حتي شاگردهاش هم بهش پشت كردند و مايه ي خنده ي خانوم معلمشون شدن ...
(از نمايشنامه تقديم به همسرم ... با عشق و نفرت ...طراح و نمايشنامه نويس : بامداد كياني )
اين جمله از اين نمايشنامه بود كه سالهاي پيش نگاشته بودم .... هيچوقت فكر نميكردم چيزي مثل اين جمله برام پيش بياد كه توي موقعيت موجود خودم ، بخوام با رويام خودم رو از مخمصه هاي اين سياهي نجات بدم ... هميشه بخاطر سبك اجرايي و نوشتاري خودم كه كاملا منحصر بفرده ، شخصيت هام قرباني سليقه خاص پسند تئاتر من ميشد ، اما نميدونم چرا ؟؟؟ جاي تعجب داره كه بالاخره من قرباني شخصيت هام شدم ... با اين ترانه كه متعلق به اسفند88
وقتی نگاهت میکنم قلب ترانه میشکنه
انگاری که قلب منو یکدفعه از جا میکنه
وقتی نگاهت میکنم فکر میکنم دوست دارم
برای مرگ گریه ها سر روی پاهات میزارم
خوب میدونم با نگاهت قلبمو داغون میکنی
با چشای رنگ شبت عشقو تو چشمام میخونی
وقتی تو گریه گم میشی باز دوباره بارون مياد
تموم شبنم های تر از تو چشات بیرون میاد
وقتی نگاهم میکنی دلم واست پر میزنه
نگاهت به شبهای من رنگ یه باور میزنه
خوب میدونم با نگاهت قلبمو داغون میکنی
با چشای رنگ شبت عشقو تو چشمام میخونی
بامداد کیانی

نظرات کاربران