سبحان مرادی
دختر باد و فریاد

دختر باد و فریاد

 

دختر باد و فرياد اسم منو صدا داد

در شب بي پناهي رو دست خسته‌ام افتاد

تو شهرهاي شمالي زيرسايه‌هاي نارنج

با لب خون گرفته به روح من جلا داد

 

دختر شب گرفته، عزيز غم شكسته

زلف پريشون شهر راه نفساتو بسته

به آینه ها نگاه کن توی شراب چشمت

خورشید مست و خراب نشسته

 

راه فردا رو بيا پيدا كنيم

اسم دل رو باز  رسوا كنيم

دست بذار رو نبض روياهای من

بيا بيا دنيا رو شيدا كنيم

 

ما دو تا درختيم

وسط كوير نشستم

ميون اين شب

چشم به خواب نبستيم

 

دستم تو دستت شكوفه مي‌ده

لبم از قصه اي تازه مي‌گه

دوتايي باز بهار مي‌سازيم

به خواب کویر شکوفه سازیم

 

دختر باد و فرياد

اسم منو صدا كن

در شب بي پناهي

به چشم من نگاه كن

پژمان پاكدل

 

 | 

نظرات کاربران

 |