عشق از تو فراری شد

« عشق از تو فراری شد »
دلگیرم و درگیرم ، از موندن و با رفتن
چشمای تو جا مونده ، توو خاطره های من
چشمای من از خونه ، بی عطر تو بیزارن
این پنجره ها بی تو ، زندونی دیوارن!
همخونۀ مجنونم ، همسایۀ فرهادم
اشکم که زمین خوردم ، از چشم تو افتادم
عشق از تو فراری شد ، افتاده به جون من
من عاشقتم اما ، تو تشنه به خون من
می خوامت و می دونی ، می دونی و خاموشی
دستامو بگیر از این ، مرداب فراموشی
می پوسم و می خشکم ، از وحشت تنهایی
اما تو هنوز اینجا ، سرگرم تماشایی
دستامو نمی گیری ، تردید تو می دونم
تا آخر خط اما ، پابند تو می مونم
روزی که تو می فهمی ، قلبم به تو وابسته س ؛
هم دوره و هم دیره ، عشق از من و تو خسته س
احسان رعیت

نظرات کاربران