فردای ویروون....

همیشه وقت بی پشت و پناهیم
تو با بی رحمی از من خسته بودی
تو انگار عهد دوری از چشام و
ازون روزای اول بسته بودی ...
تو تو غم باد تلخ نا امیدی
به دیواره وجودم تکیه دادی
واسه تقدیر از احساس پاکم
به من تندیس تلخ گریه دادی
تو با بی اعتنایی ها عجینی
مث پاییز با برگای بی جون
فقط از تو همین موند یادگاری
یه دنیا حسرت و ...فردای ویروون....
بیتا(زینب طایی)

نظرات کاربران