گریه ی شمع
بوسه نزن به عكسِ من
جاي لبات مونده بـه جا
از بس عزيزي واسه من
كه دادمت دسِ خـدا
بوسه نزن با بوسه هات
اشكِ منم جاري ميشـه
ميشكنه شيشه ي دلم
پشتم با غصه تا ميشـه
اگـه نخواستم بمونم
تـو دنياي شيرين تـو
حيفم اومد پام بموني
مث يه شمع مي سوزي تو
بـي تـو ميـدونستـم روزام
سيـاهيِ شبا ميشـه
چمـدونا شـو شاديام
بستـه ازم جـدا ميشـه
با رفتنم از پيش تـو
غـم تـو نگاهم باقيـه
قطره ي اشك چشمونم
شـده تو شعـرام قافيـه
بسه ديگـه بوسـه نـزن
كــه مهر تـو ستودنيس
كه ماه آسمـون بـَرام
بـه گَـرد پاهـاي تـو نيس
گريه نكـن اشـكِ چشـات
آب شـدن تـن مــنِِ
بميـرم و هيـچ نبينـم
شادي ازت رخت ميكـنِ
غلام رضا رضایی اصل
نظرات کاربران