سبحان مرادی
پرنده از قفس پرید

پرنده از قفس پرید

پرنده از قفس پرید/وقتی نفس نمیکشید

وقتی پَراش و بسته بود/ وقتی دیگه نمیپرید

 

پرنده روزگارش و / کنج قفس نفس کشید

اون ور این حصار غم / هیچی بجز هوس ندید

 

پرنده دلشکسته بود/ کنج قفس نشسته بود

پرنده چون زندونی بود / به هیشکی دل نبسته بود

 

پرنده پرواز و ندید / تا وقتی دنیا رو میدید

پرنده پر زد و پرید / وقتی نفس نمیکشید

 

پرنده رفت و جای اون / یکی دیگه تو قفسه

سهم همه پرنده ها / پر زدن بینفسه

سبحان مرادی

 | 

نظرات کاربران

 |