محمد میرزایی شهرام
هزاره توي

هزاره توي

دشتِ سبز آرزوهام این روزا همش کویره

حس ِ زنده بودنِ من اين روزا داره ميميره

 

چي بروز من آوردي شبو روز ِ من يكيه

من زمين نخوردم اما تموم ِ تنم خاكيه

 

گاهي سردو گاهي داغم اين روزا كوير لوتم

توي اين هلهله بازار سجده خاك سكوتم

 

از تركايي كه كاشتي اين روزا پره شكستم

توي يه هزاره تويم از همه حتي تو خستم

 

عمريه دنبال چشمات غافل از اصل چشاتم

مثل تو بيخرم من پشته شيشه هاي ماتم

 

زير خورشيد نگاهت سايه ي اونو نديدم

پشته انگيزه چشمات هرچي سيبه كاله چيدم

 

اين روزا مثل تو هستم يه نماد از دلِ مردم

كه همش كعبه مي سازن واسه سجديه توهم

 | 

نظرات کاربران

 |